معادل های انگلیسی برای قسمت یا مقطع سرریز شونده

فشار روباره ای
رجوع شود به geostatic pressure

overburden pressure

فشار روباره ای رجوع شود به geostatic pressure

overburden pressure|geostatic pressure|geostatic pressure|ground pressure|geostatic

تنش روبار

overburden stress

ابری ، تیره ، پوشیده ، ابرناک
مسیر هوای بسته شده که اجازه می دهد جریان هوا از بالای (زیر) چیز دیگر عبور کند ، ابرناک مسیر هوای بسته شده که اجازه می دهد جریان هوا از بالای (زیر) چیز دیگر عبور کند

overcast

بیش فشردگی

overcompaction

بیش تحکیم یافته
یعنی فضاهای خالی سنگ یا خاک با آب پر شده ، بیش تحکیم یافته یعنی فضاهای خالی سنگ یا خاک با آب پر شده

overconsolidate

پیش تحکیم یافته

overconsolidated

نسبت پیش تحکیمی (ocr)

overconsolidated ratio

نسبت پیش تحکیمی (ocr)

overconsolidated ratio|ocr|ocr

خاک نهشتة سخت

overconsolidated soil deposit

فوق تحکیم

overconsolidation

نسبت بیش تحکیم یافتگی

overconsolidation rate

ژرف شدن بیش از حد
فرآیندی که منجر به تعمیق و گسترش بیش از حد یک دره پیش یخساری توسط یک توده یخی فرساینده می شود ، به گونه ای که عمق دره مزبور از سطح مبنای اولیه ، نیز پایین تر می رود در چنین دره هایی ، فرورفتگیهای غیر زهکش شده و دریاچه هایی با بستر سنگی ، فراوانند ، ژرف شدن بیش از حد فرآیندی که منجر به تعمیق و گسترش بیش از حد یک دره پیش یخساری توسط یک توده یخی فرساینده می شود

overdeepening

بیش طراحی شده

overdesiged

طرح بالا دست

overdesign

ریزش ، سرریز ، ریزش متلاطم
در جریانها ، تلاطم و اغتشاش سطحی یک جریان آب (مانند یک موج شکننده) که در اثر برخورد جریانات شدید با یکدیگر ، حرکت باد در جهت عکس یک جریان و یا در اثر قرارگیری جریان بر روی عوارض زیر آبی مانند یک لبه یا برآمدگی ، به وجود می آید؛ گرداب واژه مزبور معمولاً به صورت جمع مورد استفاده قرار می گیرد
در مهندسی ، بخشی از یک سد یا آب بند که برای سرریز شدن آب اضافی ، در نظر گرفته شده است ، ریزش متلاطم در جریانها ، به وجود می آید؛ گرداب واژه مزبور معمولاً به صورت جمع مورد استفاده قرار می گیرد در مهندسی

overfall

سرریز ریزشی

overfall spillway

سرریز با سفره آزاد

overfall weir

سرریز

overflow

کانال سرریز
کانال یا شکاف ایجاد شده توسط آبهای سرازیر شده از یک دریاچه ، خصوصاً کانالی که آب های حاصل از ذوب یخهای دریاچه ای که توسط توده‌های یخی مسدود شده ، را زهکش می کند
نیز ببینید: glacial drainage channel
مترادف: spillway در زمین شناسی یخچالی؛ glacial spillway؛ sluiceway؛ crease در زمین شناسی یخچالی ، کانال سرریز کانال یا شکاف ایجاد شده توسط آبهای سرازیر شده از یک دریاچه ، را زهکش می کند نیز ببینید: glacial drainage channel مترادف: spillway در زمین شناسی یخچالی؛ glacial spillway؛ sluiceway؛ crease در زمین شناسی یخچالی

overflow channel

سد سرریزی

overflow dam

قیف سرریز

overflow funnel

یخ سرریزی
یخی که طی مدهای بهاری و در اثر انجماد آبی که از طریق ترکهای موجود در یخ سطحی بالا آمده است ، شکل می گیرد ، یخ سرریزی یخی که طی مدهای بهاری و در اثر انجماد آبی که از طریق ترکهای موجود در یخ سطحی بالا آمده است

overflow ice

لوله سرریز

overflow pipe

بخش آبریز

overflow section

شکاف سرریز

overflow slot

سدسرریز ، سرریز لبریز

overflow spillway

چشمه سرریزی نوعی چشمه مجاورتی که در محلی که یک توده متخلخل و تراوا به زیر گوشته ای ناتراوا فرو می رود ، شکل می گیرد آب زیرزمینی از لبه چینه ناتراوا بالا آمده به سطح زمین ، رسیده و جاری می شود

overflow spring

رود سرریزی
الف) جریانی که آب آن بر روی کرانه های یک رود ، سرریز شده است ،
مترادف: spill stream
ب) خروجی یک دریاچه که بخشی از آب دریاچه از طریق آن به جریان ، دریا ، یا دریاچه ای دیگر می ریزد

overflow stream

رود سرریزی الف) جریانی که آب آن بر روی کرانه های یک رود ، سرریز شده است ، مترادف: spill stream ب) خروجی یک دریاچه که بخشی از آب دریاچه از طریق آن به جریان ، دریا ، یا دریاچه ای دیگر می ریزد

overflow stream|spill stream|spill stream

دیواره سرریز کننده

overflow wall

چین برگشته
تاقدیس متقارن که تحت تأثیر نیروهای قابل توجهی کاملا تحت فشار یا تاخوردگی قرار گرفته باشد ، چین برگشته تاقدیس متقارن که تحت تأثیر نیروهای قابل توجهی کاملا تحت فشار یا تاخوردگی قرار گرفته باشد

overfold

دیواره معلق
الف) رجوع شود به cliff overhang
ب) بخشی از بدنه یک گنبد نمکی که از اطراف رأس آن بیرون آمده و حالتی شبیه به کلاهک قارچ را ایجاد می کند

overhang

دیواره معلق الف) رجوع شود به cliff overhang ب) بخشی از بدنه یک گنبد نمکی که از اطراف رأس آن بیرون آمده و حالتی شبیه به کلاهک قارچ را ایجاد می کند

overhang|cliff overhang|cliff overhang

موج نقش آویخته ، آثار شکنجی لوزوی

overhanging ripple

بازسازی اساسی ، تعمیرات اساسی
بازرسی کامل همراه با تعمیرات لازم و یا اصلاحات به منظور عملکرد و کارآیی بهینه و مطلوب یک واحد تجهیز یا بخشی از آن ، تعمیرات اساسی بازرسی کامل همراه با تعمیرات لازم و یا اصلاحات به منظور عملکرد و کارآیی بهینه و مطلوب یک واحد تجهیز یا بخشی از آن

overhaul

جرثقیل سقفی

overhead crane

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: (CaMgAl(PO4)2(OH)•4(H2O ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (CaMgAl(PO4)2(OH)•4(H2O

overite

جریان اراضی ، جریان روی زمینی ، چریان در سطح زمین

overland flow

رواناب نگار

overland flow hydrograph

رواناب سطحی

overlandflow

پوشش طولی ، هم پوشانی
محدوده ای که از نظر فضایی بین دو مجموعه یا پلی گون مشترک است

overlap

گسل همپوشانی (الف) ، گسل معکوس (thrustfault) یا روراندگی (ب) ساختار گسلی که چینه‌های جابجا شده توسط آن بر روی یکدیگر قرار گرفته اند

overlap fault

گسل همپوشانی (الف) ، گسل معکوس (thrustfault) یا روراندگی (ب) ساختار گسلی که چینه‌های جابجا شده توسط آن بر روی یکدیگر قرار گرفته اند

overlap fault|thrustfault|thrustfault

زون همپوشانی
رجوع شود به concurrent-range zone ، زون همپوشانی رجوع شود به concurrent-range zone

overlap zone

پوشش طولی ، هم پوشانی محدوده ای که از نظر فضایی بین دو مجموعه یا پلی گون مشترک است

overlap|over lap|over lap

هم پوشی

overlapping

رونهاد ، رویهم قرار دادن ، رونهاد
فرآیند روی هم قرارگیری یا ثبت دو یا چند نقشه به طوری که نقشههای حاصله شامل اطلاعات هر دو نقشه بری قسمتهای دادههای منتخب باشند
*داده های تصویری که بر روی یک صفحه شفاف ترسیم شده و به منظور نمایش جزئیات نامشخص و یا مهم نقشه یا تصویر اصلی ، بر روی آن برازش می‌شوند ؛ همچنین صفحه یا محیطی که داده های مزبور بر روی آن ارائه شده اند
، رونهاد - فرآیند روی هم قرارگیری یا ثبت دو یا چند نقشه به طوری که نقشههای حاصله شامل اطلاعات هر دو نقشه بری قسمتهای دادههای منتخب باشند - *داده های تصویری که بر روی یک صفحه شفاف ترسیم شده و به منظور نمایش جزئیات نامشخص و یا مهم نقشه یا تصویر اصلی ، بر روی آن برازش می‌شوند ؛ همچنین صفحه یا محیطی که داده های مزبور بر روی آن ارائه شده اند -

overlay

روی چیزی قرار گرفتن
واقع شدن بر روی یا اشغال کردن موقعیتی بالاتر یا مرتفعتر عنوان مزبور ، معمولاً برای سنگهای معینی (معمولاً رسوبی یا آذرین) به کار می رود که بر روی سنگهایی پیرتر ، قرار گرفته اند
متضاد: underlie ، روی چیزی قرار گرفتن واقع شدن بر روی یا اشغال کردن موقعیتی بالاتر یا مرتفعتر عنوان مزبور ، قرار گرفته اند متضاد: underlie

overlie

رود اضافه باری
جریانی که مقدار رسوبات موجود در آن به حدی است که قادر به حمل تمام آن نبوده و در نتیجه بخشی از آن را بر جای می نهد مانند رود پلات در بنراسکا ، رود اضافه باری جریانی که مقدار رسوبات موجود در آن به حدی است که قادر به حمل تمام آن نبوده و در نتیجه بخشی از آن را بر جای می نهد مانند رود پلات در بنراسکا

overloaded stream

افزاشی بار ، بارگذاری اضافی

overloading

فشار بیش از اندازه ، فشار اضافی
اضافه فشار ، فشاری علاوه بر فشار لیتوستاتیک مانند فشار حاصل از تنشهای تکتونیکی ، فشار اضافی اضافه فشار

overpressure

روی هم چاپ کردن
در سنگ شناسی ساختمانی ، انطباق یا قرار گرفتن گروه یا مجموعه ای جدید از عوارض ساختاری بر روی عوارض قدیمی تر
مترادف: metamorphic overprint ، superprint
در ژئوکرونولوژی ، تخریب و بهم ریختگی کامل یا موضعی یک سیستم پرتوزای منفرد به وسیله فعالیتهای گرمایی ، آذرین یا تکتونیکی که منجر به از دست دادن یا به دست آوردن ایزوتوپهای پرتوزا یا رادیوژنیک و بنابراین تغییر سن رادیومتری سیستم مزبور می شوند
نیز ببینید: hybrid age ، mixed ages ، updating

overprint

روی هم چاپ کردن در سنگ شناسی ساختمانی ، انطباق یا قرار گرفتن گروه یا مجموعه ای جدید از عوارض ساختاری بر روی عوارض قدیمی تر مترادف: metamorphic overprint ، superprint در ژئوکرونولوژی ، تخریب و بهم ریختگی کامل یا موضعی یک سیستم پرتوزای منفرد به وسیله فعالیتهای گرمایی ، آذرین یا تکتونیکی که منجر به از دست دادن یا به دست آوردن ایزوتوپهای پرتوزا یا رادیوژنیک و بنابراین تغییر سن رادیومتری سیستم مزبور می شوند نیز ببینید: hybrid age ، mixed ages ، updating

overprint|updating|updating|mixed ages|hybrid age|superprint|metamorphic overprint

پر آرماتور ، پر فولاد

overreinforced

تیر با فولاد زیاد

overreinforced beam

اضافه آرماتور گذاری شده

overreinforcement

اضافه جریان آب

overrun

فوق سیر ، فوق اشباع
سنگ آذرین یا ماگمایی که میزان سیلیس محتوی آن (یا در برخی مواقع آلومینیوم) ، بیش از مقدار مورد نیاز برای تولید کانیهای اشباع با استفاده از بازهای موجود در آن ، است
مترادف: silicic
مقایسه شود با: undersaturated ، unsaturated

oversaturated

فوق سیر ، فوق اشباع سنگ آذرین یا ماگمایی که میزان سیلیس محتوی آن (یا در برخی مواقع آلومینیوم) ، بیش از مقدار مورد نیاز برای تولید کانیهای اشباع با استفاده از بازهای موجود در آن ، است مترادف: silicic مقایسه شود با: undersaturated ، unsaturated

oversaturated|silicic|silicic

خطا کردن ، پرت شدن ، از حد خارج شدن ، خطای توپولوژیکی با علامت dangle

overshoot

حالت فوق سرعت (نامی) ، وضعیت سرعت فزون یافته

overspeed mode

دیواره قائم
قسمت انتهایی یک دره یا هر شکاف سطحی دیگری که به خاطر فرسایش یخچالی ، به صورت تقریباً قائم درآمده است ، دیواره قائم قسمت انتهایی یک دره یا هر شکاف سطحی دیگری که به خاطر فرسایش یخچالی

oversteepened wall

بیش تنیده

overstressed

روراندگی ، گسل رورانده ، رورانده
راندگی افقی توده ای از سنگ روی سنگ های دیگر در امتداد یک گسستگی
گسل معکوسی بزرگ مقیاسی است که زاویه شیب آن کمتر از 10 درجه و لغزش کلی آن زیاد است که جابجایی حاصل از آن معمولاً در واحد کیلومتر اندازه گیری می شود
مقایسه شود با: underthrust fanlt
مترادف: overthrust fault ، low-angle thrust

overthrust

قطعه رورانده
رجوع شود به overthrust nappe ، قطعه رورانده رجوع شود به overthrust nappe

overthrust block

گسل رورانده
رجوع شود به overthrust ، گسل رورانده رجوع شود به overthrust

overthrust fault

سفره رورانده
توده سنگ تشکیل دهنده کمر بالای یک گسل معکوس بزرگ مقیاس ، یک روراندگی
مترادف: overthrust block (بلوک رورانده) overthrust sheet (صفحه روراندگی)
مترادف: overthrust block

overthrust nappe

سفره رورانده توده سنگ تشکیل دهنده کمر بالای یک گسل معکوس بزرگ مقیاس ، یک روراندگی مترادف: overthrust block (بلوک رورانده) overthrust sheet (صفحه روراندگی) مترادف: overthrust block

overthrust nappe|overthrust|overthrust

صفحه روراندگی
مترادف: overthrust nappe
، صفحه روراندگی - مترادف: overthrust nappe -

overthrust sheet

روراندگی ، گسل رورانده ، رورانده - راندگی افقی توده ای از سنگ روی سنگ های دیگر در امتداد یک گسستگی - گسل معکوسی بزرگ مقیاسی است که زاویه شیب آن کمتر از 10 درجه و لغزش کلی آن زیاد است که جابجایی حاصل از آن معمولاً در واحد کیلومتر اندازه گیری می شود - مقایسه شود با: underthrust fanlt - مترادف: overthrust fault ، low-angle thrust - -

overthrust|over thrust|over thrust|low-angle thrust|overthrust fault

عبور سیلاب از روی سد ، فرا روی عبوری ، گذران فراروئی

overtopping

عبور سیلاب از روی سد ، فرا روی عبوری ، گذران فراروئی

overtopping|flooding|flooding

برگشتگی ، واژگونی ، واژگونی
چرخش لایه های آب دریاچه ها یا دریاها ، خصوصاً پاییز یا زمستان که محصول حرکت رو به پایین آبهای سطحی و مخلوط شدن آنها با آبهای تحتانی است ، چنین پدیده ای از تغییرات اختلاف چگالی در اثر تغییر دما ، ناشی شده و در دریاچه هایی که طی زمستان دچار یخبندان می شوند ، معمول می باشد ، واژگونی چرخش لایه های آب دریاچه ها یا دریاها

overturn

واژگونی ، واژگون شدگی
حرکت رو به بالای آبهای عمیق و رسیدن آنها به سطح که به صورت‌های مختلفی چون حرکات رو به بالای آب در اقیانوسها یا حرکات فصلی آرام در دریاچه ها که با عنوان واژگونی پاییزه شناخته شده اند ، رخ می دهد ، واژگون شدگی حرکت رو به بالای آبهای عمیق و رسیدن آنها به سطح که به صورت‌های مختلفی چون حرکات رو به بالای آب در اقیانوسها یا حرکات فصلی آرام در دریاچه ها که با عنوان واژگونی پاییزه شناخته شده اند

overturning

نیروی واژگونی

overturning force

لنگر واژگونی

overturning moment

ارتعاش زیادی ، لرزش بیش از حد

overvibration

مرور کلی

overview

نشان اضافه شُست
یک لبه ماسه ای باریک و زبان مانند که به وسیله آبهای سرریز شده بر روی بخش رو به خشکی یک خاکریز کرانه ای ، تشکیل شده است ، نشان اضافه شُست یک لبه ماسه ای باریک و زبان مانند که به وسیله آبهای سرریز شده بر روی بخش رو به خشکی یک خاکریز کرانه ای

overwash mark

چاق ، سنگینی زیاد ، وزن زیادی ، سنگینی کردن ، چاقی

overweight

مقطع موازی
مقطعی عمود بر محور مارپیچ یک پوسته شعاعی که البته از مخزن میانی آن نمی گذرد ، مقطع موازی مقطعی عمود بر محور مارپیچ یک پوسته شعاعی که البته از مخزن میانی آن نمی گذرد

parallel section

مقطع صیقلی
مقطع سنگ یا کانی که به شدت صیقلی شده است این مقطع برای مطالعه کانی‌های تیره توسط نور سطحی یا منعکس‌شده پلاریزه به کار می‌رود

polished section

مقطع نازک صیقلی
مقطع نازک مشابه آنچه در سنگ‌نگاری به کار می‌رود که با یک سطح صیقلی پرداخت شده است ولی با شیشه پوششی پوشانده نمیشود این مقطع برای مطالعه نور عبوری و منعکس شده و توسط ریزکاو الکترونی به کار می رود

polished thin section

مقطع اصلی ، برش اصلی
در یک بیضوی‌نمار تک‌محوره ، هر سطحی که از محور نوری عبور می کند

principal section

مقطع نیمرخی
نمودار یا ترسیمی که در طول یک خط معین ، وضعیت یا شیب سطح زمین را نشان می‌دهد ، وقتی که به فرض تقاطع با سطح قائم ، ظاهر می‌شود مقیاس قائم اغلب اغراق‌آمیز است ، مقطع نیمرخی - نمودار یا ترسیمی که در طول یک خط معین

profile section

شبه مقطع ، مقطع دروغین
نمایش داده‌های مقاومت و قطبش القایی ، بدست‌آمده از آرایش قطبی-دوقطبی یا دوقطبی-دوقطبی که در آن مقادیر داده‌های مشاهده‌شده ، در مقطع در محل تقاطع خطوط رسم شده درفواصل 45 درجه از نقطه میانی جریان و پتانسیل الکترود پتانسیل ترسیم می‌شود(نقطه میانی جفت پتانسیل و از طریق الکترود نزدیک جریان برای آرایش قطبی-دوقطبی)؛ مهارت به کاررفته برای ارائه تمامی داده‌ها از طریق نیمرخ‌زنی در یک مقطع بعد عمودی مقطع دروغین ارتباط ساده‌ای با مقطع زمین‌شناسی ندارد ، مقطع دروغین - نمایش داده‌های مقاومت و قطبش القایی

pseudosection

تقاطع های برجسته

raised intersection

مقطع نگاشتی
نمایشی از اثرات لرزه ای کنار هم را گویند که نشان دهنده پیوستگی رخدادها در امتداد یک خط نیم رخ است ، مقطع نگاشتی - نمایشی از اثرات لرزه ای کنار هم را گویند که نشان دهنده پیوستگی رخدادها در امتداد یک خط نیم رخ است

record section

برش مرجع

reference section

مقطع لوزوجهی
سطحی در یک فلدسپات تری کلینیک که حاوی هر دو محور b و قائم به b است که در (010) قرار دارد ، مقطع لوزوجهی - سطحی در یک فلدسپات تری کلینیک که حاوی هر دو محور b و قائم به b است که در (010) قرار دارد

rhombic section

مقطع قائم
(سنگ شناسی ساختمانی) نیم رخ ، مقطع قائم - (سنگ شناسی ساختمانی) نیم رخ

right section

مقطع نورد شده ، مقطع نوردیده

rolled section

مقطع ، بخش ، برش
بخشی از منطقه در حال کار یک معدن ، برش - بخشی از منطقه در حال کار یک معدن

section

مقطع چينه شناسي

stratigraphic section

بخش انتهایی ، طرف مقابل نقطه تحویل را مشخص می سازد(اصطلاح مورد استفاده در نوار و زنجیر باربری)

tailsection

مقطع نازک ، تیغه نازک

thin section

مقطع عرضی

transverse section

برش نمونه ، برش الگو

type section

نبشی با بالهای نابرابر

unequal leg angle section

مقطع قائم
الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک ، مثلاً در یک صخره دریایی یا دیواره کانیون ب) مقطع یا نموداری که نشان دهنده یک بخش عمودی پوسته کره زمین یا بطور واقعی دیده که توسط هر سطح یا صفحه قائم قطع شود ظاهر می شود مثلاً مقطع ستونی یا یک مقطع ساختاری ، مقطع قائم - الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک

vertical section

مقطع عرضی پیچ-صدف-
مقطع عرضی پیچ یک سفالوپود را گویند ، مقطع عرضی پیچ-صدف- - مقطع عرضی پیچ یک سفالوپود را گویند

whorl section

از جبهه کار تا نقطه ای که زغال به درون نوارهای باربری یا ماشین ها بارگیری می شود تا به بیرون حمل گردد

working section