دیکشنری تخصصی البرز

معادل های انگلیسی برای فلز بریلیوم
موقعیت این عنصر در جدول تناوبی عبارت

فلز بریلیوم
موقعیت این عنصر در جدول تناوبی عبارت است از:
نام عنصر :Beryllium
شماره اتمی :4
وزن اتمی :9 012
آرایش الکترونی :2-2
نوع عنصر :عناصر قلیایی خاکی
گروه جدول تناوبی :2 - llA
دوره جدول تناوبی :2
be
این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته زمين شناسی است.
واژه های فارسی مشابه با اصطلاح تخصصی فلز بریلیوم
موقعیت این عنصر در جدول تناوبی عبارت است از:
نام عنصر :Beryllium
شماره اتمی
و معادل انگلیسی آنها در لیست زیر قابل مشاهده است
فارسی
انگلیسی تلفظ
از سیکلوسیلیکات ها در سیستم هگزاگونال متبلور می شود ، بریل
فرمول شیمیایی:Al2Be3[Si6O8]
کانی شفاف تا تیره رنگی که سایه های سبز ، زرد ، نارنجی ، صورتی ، بی رنگ ، قهوه ای ، سیاه و به ندرت قرمز و آبی در آن دیده می شود بریل به ندرت از خود کاتویانسی و ستاره سانی نشان می دهد انواع بریل ، عبارتند از بریل سبز(زمرد سبز) ، بریل سبز زرد تا زرد قهوه ای(هلیودور) ، بریل صورتی ، هلویی یا بنفش(مورگانیت) ، بریل آبی و قرمز که بسیار نادر است(بیکسبیت) بریل ، کانی سختی است و حاوی سیلیکات آلومینیوم برلیم است مشهورترین نوع بریل ، زمرد است بریل ، منبع اصلی برلیم است که در ساخت آلیاژهای فلزی سبک و مقاوم به کار می رود عمدتا در برزیل و ماداگاسکار یافت می شود
ویژگیهای فیزیکی
رنگ: بی رنگ ، سبز ، آبی ، صورتی و به ندرت قرمز
سختی: 8- 5/7
وزن مخصوص: 91/2- 62/2
شاخص شکست: 602/1- 566/1 ، بریل - فرمول شیمیایی:Al2Be3[Si6O8] - کانی شفاف تا تیره رنگی که سایه های سبز ، منبع اصلی برلیم است که در ساخت آلیاژهای فلزی سبک و مقاوم به کار می رود عمدتا در برزیل و ماداگاسکار یافت می شود - ویژگیهای فیزیکی - رنگ: بی رنگ ، صورتی و به ندرت قرمز - سختی: 8- 5/7 - وزن مخصوص: 91/2- 62/2 - شاخص شکست: 602/1- 566/1
برتراندیت ، برتراندیت
ترکیب شیمیایی :Be4[(OH)2|Si2O7]
درصد مواد: BeO42 02% SiO250 42% H2O7 56%
سیستم تبلور: ارترومبیک
رده بندی:سیلیکات
رخ:کامل ، مطابق با /001/ خوب ، مطابق با /110/ ، /101/
جلا: شیشه ای ، صدفی
شکستگی: صدفی
شفافیت: شفاف
نوع سختی : شکننده
اشکال ظاهری : بلوری ، آگرگات دانه ای ، پسودومرف
ژیزمان :تقریباََ کمیاب ; آلمان شرقی ، چک و اسلواکی ، نروژ ، فرانسه ، سوئیس ، امریکا و استرالیا
خواص شیمیایی : محلول در HF ، H2SO4
رنگ کانی : بی رنگ ، زرد روشن
رنگ خاکه: سفید
پاراژنز : هاونیت ، کوارتز ، بریل و غیره
منشا تشکیل :پگماتیتی ، پنوماتولیتی ، هیدروترمال
شکل بلورها:پهن و کوتاه ، منشوری ، ماکله
کاربرد :گاهی منبع Be
محل پیدایش: چک و اسلواکی
دارای شکستگی صدفی
نام آن از نام کانی شناس فرانسوی E Bertrand گرفته شده است
سختی : 6 5 - 7
چگالی : 2 6 ، برتراندیت - ترکیب شیمیایی :Be4[(OH)2|Si2O7] - درصد مواد: BeO42 02% SiO250 42% H2O7 56% - سیستم تبلور: ارترومبیک - رده بندی:سیلیکات - رخ:کامل ، /101/ - جلا: شیشه ای ، صدفی - شکستگی: صدفی - شفافیت: شفاف - نوع سختی : شکننده - اشکال ظاهری : بلوری ، پسودومرف - ژیزمان :تقریباََ کمیاب ; آلمان شرقی ، امریکا و استرالیا - خواص شیمیایی : محلول در HF ، H2SO4 - رنگ کانی : بی رنگ ، زرد روشن - رنگ خاکه: سفید - پاراژنز : هاونیت ، بریل و غیره - منشا تشکیل :پگماتیتی ، هیدروترمال - شکل بلورها:پهن و کوتاه ، ماکله - کاربرد :گاهی منبع Be - محل پیدایش: چک و اسلواکی - دارای شکستگی صدفی - نام آن از نام کانی شناس فرانسوی E Bertrand گرفته شده است - سختی :
برتیریت ، برتیئریت
ترکیب شیمیایی :FeSb2S4
درصد مواد:Fe13 06% Sb56 95% S29 99% با انکلوزیون های Ag ، Cu ، Pb
سیستم تبلور: ارترومبیک
رده بندی: سولفور
رخ: خوب ، در جهت آلونژمان کانی (طویل شدگی)
جلا:فلزی
سختی :2 - 3
چگالی :4 6
شفافیت: کدر(اپاک)
اشکال ظاهری : بلوری ، دانه ای ، پودر
ژیزمان : تقریباْ کمیاب ; آلمان شرقی ، فرانسه ، چک و اسلواکی ، رومانی (سوزنهای آن تا 15 سانتی متر) ، ژاپن ، شیلی و بولیوی
خواص شیمیایی : در شعله ذوب میشود و در اسید نیتریک محلول است ، با آب شسته و تمیز میشود
رنگ کانی : خاکستری فولادی تیره متمایل به قهوه ای ، اغلب دارای پوشش قوس و قزحی
تشابه کانی شناسی : استی بین ، جمسونیت
پاراژنز :استیبین ، تترائدریت ، آرسنوپیریت
منشا تشکیل : هیدروترمال
شکل بلورها:منشوری ، آسیکولار
محل پیدایش: فرانسه (Auvergne)
دارای قابلیت هدایت خوب الکتریسیته ، با آب شسته و تمیز میشود ، کانیهای مشابه آن استیبین و جمسونیت است که با عکس العملهای شیمیایی و اشعه X قابل تفکیک اند
نام آن از نام شیمیست فرانسوی P Berthier گرفته شده است از نام های دیگر این کانی Anglarite و Chazellite می باشد
برتیئریت - ترکیب شیمیایی :FeSb2S4 - درصد مواد:Fe13 06% Sb56 95% S29 99% با انکلوزیون های Ag ، Cu ، Pb - سیستم تبلور: ارترومبیک - رده بندی: سولفور - رخ: خوب ، در جهت آلونژمان کانی (طویل شدگی) - جلا:فلزی - سختی :2 - 3 - چگالی :4 6 - شفافیت: کدر(اپاک) - اشکال ظاهری : بلوری ، دانه ای ، پودر - ژیزمان : تقریباْ کمیاب ; آلمان شرقی ، فرانسه ، چک و اسلواکی ، رومانی (سوزنهای آن تا 15 سانتی متر) ، ژاپن ، شیلی و بولیوی - خواص شیمیایی : در شعله ذوب میشود و در اسید نیتریک محلول است ، با آب شسته و تمیز میشود - رنگ کانی : خاکستری فولادی تیره متمایل به قهوه ای ، اغلب دارای پوشش قوس و قزحی - تشابه کانی شناسی : استی بین ، جمسونیت - پاراژنز :استیبین ، تترائدریت ، آرسنوپیریت - منشا تشکیل : هیدروترمال - شکل بلورها:منشوری ، آسیکولار - محل پیدایش: فرانسه (Auvergne) - دارای قابلیت هدایت خوب الکتریسیته ، با آب شسته و تمیز میشود ، کانیهای مشابه آن استیبین و جمسونیت است که با عکس العملهای شیمیایی و اشعه X قابل تفکیک اند - نام آن از نام شیمیست فرانسوی P Berthier گرفته شده است از نام های دیگر این کانی Anglarite و Chazellite می باشد
برزلیانیت
ترکیب شیمیایی :Cu2Se
درصد مواد: Cu61 62% Se38 38% با انکلوزیونهای Tl ، Ag
سیستم تبلور:کوبیک (مکعبی)
رده بندی: سلنیور
رخ: ندارد
جلا:فلزی ، مات
شکستگی: نامنظم
شفافیت: کدر(اپاک)
اشکال ظاهری : آگرگاتهای دانه ای ، توده ای ، دندریتی ، آغشته
ژیزمان : کمیاب ; آلمان شرقی و غربی ، سوئد ، چک و اسلواکی و آرژانتین
خواص شیمیایی : دراسیدنیتریک محلول است
رنگ کانی : سفید نقره ای متمایل به آبی که سریعاْ مات و سیاه میشود
رنگ خاکه:درخشان
تشابه کانی شناسی : سلنیورهای دیگر
پاراژنز : کلوستالیت ، تی امانیت ، امانژیت و دیگر سلنیورها
منشا تشکیل : هیدروترمال
شکل بلورها:ناشناخته
محل پیدایش: چک و اسلواکی
نام آن از نام کاشف آن J Berzelius گرفته شده است
سختی : 2
چگالی :6 7 ، برزلیانیت - ترکیب شیمیایی :Cu2Se - درصد مواد: Cu61 62% Se38 38% با انکلوزیونهای Tl ، Ag - سیستم تبلور:کوبیک (مکعبی) - رده بندی: سلنیور - رخ: ندارد - جلا:فلزی ، مات - شکستگی: نامنظم - شفافیت: کدر(اپاک) - اشکال ظاهری : آگرگاتهای دانه ای ، آغشته - ژیزمان : کمیاب ; آلمان شرقی و غربی ، چک و اسلواکی و آرژانتین - خواص شیمیایی : دراسیدنیتریک محلول است - رنگ کانی : سفید نقره ای متمایل به آبی که سریعاْ مات و سیاه میشود - رنگ خاکه:درخشان - تشابه کانی شناسی : سلنیورهای دیگر - پاراژنز : کلوستالیت ، امانژیت و دیگر سلنیورها - منشا تشکیل : هیدروترمال - شکل بلورها:ناشناخته - محل پیدایش: چک و اسلواکی - نام آن از نام کاشف آن J Berzelius گرفته شده است - سختی : 2 - چگالی :6 7
بریل طلائی
فرمول شیمیایی :Al2Be3[Si6O8]
درصد مواد:BeO13 96% Al2O318 97% SiO267 07% و ادخال هایOH ، Cs ، Li ، Na ، Mg ، Mn ، Fe ، Ca ، Cr
سیستم تبلور: هگزاگونال
رده بندی:سیلیکات
رخ:ناقص ، مطابق با سطح /0001/
جلا: شیشه ای ، صدفی
شکستگی:صدفی ، نامنظم
شفافیت: شفاف ، نیمه کدر
نوع سختی:ترد
اشکال ظاهری :بلوری ، آگرگاتدانه ای ، فشرده ، شعاعی
ژیزمان : کمیاب ; پگماتیت های برزیل ، سری لانکا و نامیبیا
خواص شیمیایی : محلول در HF
رنگ کانی : بی رنگ ، قرمز ، سیاه ، سیاه جواهری ، سبز تیره ، صورتی ، آبی تیره
رنگ خاکه: سیاه
تفاوت با کانی های مشابه : سختی ، چگالی ، اشعه X ، خواص نوری ، واکنش های شیمیایی
تشابه کانی شناسی : آپاتیت ، تورمالین ، توپاز
پاراژنز :اورتوز ، کوارتز ، توپاز ، کاسیتریت
منشا تشکیل :پگماتیتی ، هیدروترمال ، پنوماتولیتی ، دگرگونی
شکل بلورها: منشوری ، بندرت قرصی شکل
محل پیدایش: روسیه
نام آن از واژه بریلیوم اخذ شده است
سختی : 7 5 - 8
چگالی :2 63 - 2 8 ، بریل طلائی - فرمول شیمیایی :Al2Be3[Si6O8] - درصد مواد:BeO13 96% Al2O318 97% SiO267 07% و ادخال هایOH ، Cr - سیستم تبلور: هگزاگونال - رده بندی:سیلیکات - رخ:ناقص ، مطابق با سطح /0001/ - جلا: شیشه ای ، صدفی - شکستگی:صدفی ، نامنظم - شفافیت: شفاف ، نیمه کدر - نوع سختی:ترد - اشکال ظاهری :بلوری ، شعاعی - ژیزمان : کمیاب ; پگماتیت های برزیل ، سری لانکا و نامیبیا - خواص شیمیایی : محلول در HF - رنگ کانی : بی رنگ ، آبی تیره - رنگ خاکه: سیاه - تفاوت با کانی های مشابه : سختی ، واکنش های شیمیایی - تشابه کانی شناسی : آپاتیت ، توپاز - پاراژنز :اورتوز ، کاسیتریت - منشا تشکیل :پگماتیتی ، دگرگونی - شکل بلورها: منشوری ، بندرت قرصی شکل - محل پیدایش: روسیه - نام آن از واژه بریلیوم اخذ شده است - سختی : 7 5 - 8 - چگالی :2 63 - 2 8
بنتوییت
فرمول شیمیایی :BaTi[Si3O9]
درصد مواد:BaO37 09% SiO243 59% TiO219 32%
سیستم تبلور: تری کلینیک
رده بندی:سیلیکات
رنگ: بی رنگ ، آبی و به ندرت صورتی
سختی: 5/6- 6
وزن مخصوص: 64/3
شاخص شکست: 804/1- 757/1
رخ:ناکامل ، مطابق با /1011/
جلا: شیشه ای
شکستگی:صدفی
شفافیت: غیرشفاف
نوع سختی:شکننده
اشکال ظاهری :بلوری ، دانه ای
ژیزمان : کمیاب ; امریکا (کالیفرنیا)
خواص شیمیایی : در HF محلول است ، ذوب شده و یک شیشه شفاف می دهد
رنگ خاکه: سفید
پاراژنز : آناتاز ، ناترولیت ، نپتونیت
منشا تشکیل :رگه های باتاترون ، سرپانتینیت
شکل بلورها: بی پیرامیدال
محل پیدایش: آمریکا(سان بنیتو)
دارای لومینسانس آبی در امواج کوتاه است
نام آن ا زنام محل اکتشاف آن رودخانه سن بنیتو San Benito در کالیفرنیا ( سال 1906)گرفته شده است بنتوییت ، تنها کانی ای است که بلورهای دایتریگونال- دایپیرامیدال دارد ، بنتوییت - فرمول شیمیایی :BaTi[Si3O9] - درصد مواد:BaO37 09% SiO243 59% TiO219 32% - سیستم تبلور: تری کلینیک - رده بندی:سیلیکات - رنگ: بی رنگ ، آبی و به ندرت صورتی - سختی: 5/6- 6 - وزن مخصوص: 64/3 - شاخص شکست: 804/1- 757/1 - رخ:ناکامل ، مطابق با /1011/ - جلا: شیشه ای - شکستگی:صدفی - شفافیت: غیرشفاف - نوع سختی:شکننده - اشکال ظاهری :بلوری ، دانه ای - ژیزمان : کمیاب ; امریکا (کالیفرنیا) - خواص شیمیایی : در HF محلول است ، ذوب شده و یک شیشه شفاف می دهد - رنگ خاکه: سفید - پاراژنز : آناتاز ، نپتونیت - منشا تشکیل :رگه های باتاترون ، سرپانتینیت - شکل بلورها: بی پیرامیدال - محل پیدایش: آمریکا(سان بنیتو) - دارای لومینسانس آبی در امواج کوتاه است - نام آن ا زنام محل اکتشاف آن رودخانه سن بنیتو San Benito در کالیفرنیا ( سال 1906)گرفته شده است بنتوییت
بنچ مارک ، معیار ، پایه ، نشان ، محک
آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار
نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن ، یادداشت می کنند محل این گونه نشانه ها روی نقشه با علامت b m مشخص می شود ، محک آزمون کنترل شده از توانمندیهای یک سیستم نرمافزار یا سختافزار نقطه ارتفاعی دائمی است که به وسیله علائم طبیعی (مانند تخته سنگ های بزرگ وثابت) یا مصنوعی (مانند علامت های بتونی) در زمین نشانه گذاری ویا نصب گردیده وارتفاع آن نسبت به طرح مبنای معینی(مانند سطح متوسط آب دریاهای آزاد) تعیین گردیده است این نشانه ها را معمولاً به وسیله شماره مشخص می سازند وارتفاع آن را در کنار شماره معرف آن
پله ساحلی وکناری:گونه تراس های هموار وافقی تغییر شکل یافته ای که در حاشیه های ساحلی سمت های مرتفع دریاها دیده می شود ، هره خاکریز ، باریکه ، سکوی خاکی ، سکو ، هره-پله شیروانی ، سکوی شیب ، ایوان ، هره کانال ، هره خاکریز
(ساحل): یک سکو ، فلات یا تراس باریک موقتی با ارتفاع کم ، تقریباً افقی یا به سمت خشکی شیبدار که بر روی حاشیه ساحلی یک کناره یا ساحل که از مواد بالا آمده و رسوبگذاری شده بوسیله امواج توفانی تشکیل شده است بعضی سواحل اصلاً دارای این ساختارها (برم) نیستند
همچنین ببینید: storm berm
مترادف: beach berm/ backshore terrace/ backshore
(مهندسی): الف) یک سکو ، تاقچه سنگی یا پلکان ساخت بشر و نسبتاً باریک و افقی که در امتداد یک پشته ساخته شده و در مسیر رو به بالا قرار دارد و تداوم و یکپارچگی سراشیبی را از بین می برد
ب) کناره یک کانال در جهت خلاف مسیر یدک کش
ج) حاشیه یا شانه یک جاده ، مجاور و بیرون بخش آسفالت شده ریشه کلمه: آلمانی مترادف: berme
(زمین ریخت شناسی): الف( اصطلاحی معرفی شده توسط bascom (1931) برای یک باقیمانده تراس مانند یا سکو مانند یک سطح ، که دارای محوریت یا بلوغ متوسط یا انتهایی در یک چرخه فرسایشی قدیمی که از آن زمان بوسیله برش یا خاک برداری به سمت پایین جدید شده ، دچار وقفه شده است مثلاً باقی مانده غیر تشریح شده یک جریان دوباره نو گشته در کف یک دره قدیمی و یا باقی مانده یک سکوی بالا آمده فرسایشی که دستخوش فرسایش موجی در امتداد ساحل شده است Bascom این تمایل را داشته که این اصطلاح جایگزین strath شود ، با وجود اینکه berm گاهی اوقات شامل شانه دره ی یک دره جوان به همراه باقی مانده کف دره قدیمی تر می باشد (von engelin ، 1942 ، p 221) همچنین ببینید: bench سکو (زمین ریخت شناسی) Strath terrace ب) یک تاقچه سنگی افقی خشکی احاطه کننده کرانه رودخانه نیل که در زمان طغیان آب ، بوسیله آب رودخانه پوشیده می شود
تخته سنگ های موجود در خاک که از تخریب آهنگهای درز وشکاف دار به وجود می آیدوبه صورت صفحات ولوحه های کوچک سنگی که میانگین تخته سنگ های موجود در زمین است واندازه آنها 10 تا 30 سانتیمتر است ، قشر معدنی بسیار سفت و سخت را گویند ، سکو ، سکوی افقی
یکی از دو یا چند نوع رگه نازک معدنی که بوسیله اسلیت جدا می شود یا بوسیله فرایند برش زغال شکل می گیرد
در زغال سنگ شناسی: لایه ای از زغال سنگ یا یک رگه زغال سنگ که از رگه‌های مجاور خود ، بوسیله یک لایه مداخله گر غیرزغالی جدا شده است و یا یکی از چندین لایه درون یک رگه زغال سنگ که ممکن است بطور جداگانه از بقیه لایه ها استخراج شود

در ساحل : سکو ، پلکان ، پادگانه ای ، کناره : الف) ایوان ساحلی/ ساحل موجی ب) ناحیه ای تقریباً افقی و تقریباً هم ارتفاع با حداکثر آب بر روی طرف اقیانوسی یک دایک مصنوعی

در زمین ریخت شناسی: یک سکو یا قطعه طویل ، باریک و نسبتاً هموار با شیب ملایم ، متعلق به زمین ، خاک یا سنگ که بوسیله سراشیبی های تندتر در بالا و پایین محصور شده است و بوسیله فرسایش ناهمسانِ سنگها ، با مقاومتهای مختلف ، یا بوسیله تغییری در فرسایش سطح مبنا تشکیل شده است یک تراس کوچک یا چینه ی پله مانند که تداوم و یکپارچگی شیب را از بین می برد سطح سنگ بستر فرسوده شده ، بین دیواره های دره ـ
این اصطلاح برخی مواقع ، حاکی از/ بیانگر یک بریدگی در سنگ مقاوم است که از بریدگی در مواد غیر سخت و یکپارچه قابل تشخیص است

همچنین ببینید: berm دیواره خاکی/ کوره راه ساحلی (زمین ریخت شناسی) پله شیروانی mesa: زمین تخت و مرتفع
، سکوی افقی - یکی از دو یا چند نوع رگه نازک معدنی که بوسیله اسلیت جدا می شود یا بوسیله فرایند برش زغال شکل می گیرد - در زغال سنگ شناسی: لایه ای از زغال سنگ یا یک رگه زغال سنگ که از رگه‌های مجاور خود ، بوسیله یک لایه مداخله گر غیرزغالی جدا شده است و یا یکی از چندین لایه درون یک رگه زغال سنگ که ممکن است بطور جداگانه از بقیه لایه ها استخراج شود - - در ساحل : سکو ، کناره : الف) ایوان ساحلی/ ساحل موجی ب) ناحیه ای تقریباً افقی و تقریباً هم ارتفاع با حداکثر آب بر روی طرف اقیانوسی یک دایک مصنوعی - - در زمین ریخت شناسی: یک سکو یا قطعه طویل ، بین دیواره های دره ـ - این اصطلاح برخی مواقع ، حاکی از/ بیانگر یک بریدگی در سنگ مقاوم است که از بریدگی در مواد غیر سخت و یکپارچه قابل تشخیص است - - همچنین ببینید: berm دیواره خاکی/ کوره راه ساحلی (زمین ریخت شناسی) پله شیروانی mesa: زمین تخت و مرتفع -
ریمای ، برگ شروند ، شکاف یخساری ، یخچال
یک سوراخ عمیق و معمولاً پهن و یا دسته ای از یخشکافهای نزدیک بهم در یخ یا یخ برف ، بر رو یا نزدیکی نوک یک یخچال آلپاین که یخ و برف متحرک را از یخ و برف نسبتاً بی تحرک جدا می کند و به دیواره پشتی یک سیرک متصل می کند این سوراخ ممکن است از برف در زمان زمستان پر شده باشد و یا از برف پوشیده شده باشد ولی در تابستان قابل مشاهده می باشد ریشه کلمه: آلمانی شکاف کوه ( german bergschrund)
مقایسه شود با: randkluft مترادف: schrund ، یخچال یک سوراخ عمیق و معمولاً پهن و یا دسته ای از یخشکافهای نزدیک بهم در یخ یا یخ برف ، بر رو یا نزدیکی نوک یک یخچال آلپاین که یخ و برف متحرک را از یخ و برف نسبتاً بی تحرک جدا می کند و به دیواره پشتی یک سیرک متصل می کند این سوراخ ممکن است از برف در زمان زمستان پر شده باشد و یا از برف پوشیده شده باشد ولی در تابستان قابل مشاهده می باشد ریشه کلمه: آلمانی شکاف کوه ( german bergschrund) مقایسه شود با: randkluft مترادف: schrund
سطح لایه بندی ، صفحه لایه بندی ، بستره
سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند

صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی
الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد
ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد
مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی ، بستره سطح جدایی دو لایه سنگ رسوبی ، بستره:سطحی که لایه ای از سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا می کند صفحه لایه بندی ، سطح چینه بندی الف) یک سطح چینه بندی مسطح یا تقریباً مسطح که بطور مشخصی هر لایه سنگ چینه ای را از لایه بعدی یا قبلی جدا می کند (سنگی با لیتولوژی مشابه یا متفاوت) یک سطح رسوبگذاری این سطح معمولاً نشانه ی تغییر ، در شرایط رسوبگذاری است و ممکن است نمایانگر جداسازی تغییر رنگ یا هر دو مورد باشد ب) اصطلاحی است که معمولاً برای هر سطح چینه بندی استفاده می شود حتی وقتی که سطح بطور آشکار خم شده و یا بوسیله چین خوردگی تغییر شکل داده باشد ج) اصطلاحی است که عموماً برای یک سطح ناپیوستگی (معمولاً صفحه/ سطح لایه بندی) بکار می رود که در امتداد آن ، سنگ تمایل به از هم پاشیدن یا شکستن دارد مترادف: لایه بندی Bedding (چینه شناسی)/ سطح لایه bed plane/ plane stratification سطح چینه بندی
سکو ، هره-پله شیروانی ، سکوی شیب ، ایوان ، هره کانال ، هره خاکریز (ساحل): یک سکو ، فلات یا تراس باریک موقتی با ارتفاع کم ، تقریباً افقی یا به سمت خشکی شیبدار که بر روی حاشیه ساحلی یک کناره یا ساحل که از مواد بالا آمده و رسوبگذاری شده بوسیله امواج توفانی تشکیل شده است بعضی سواحل اصلاً دارای این ساختارها (برم) نیستند همچنین ببینید: storm berm مترادف: beach berm/ backshore terrace/ backshore (مهندسی): الف) یک سکو ، تاقچه سنگی یا پلکان ساخت بشر و نسبتاً باریک و افقی که در امتداد یک پشته ساخته شده و در مسیر رو به بالا قرار دارد و تداوم و یکپارچگی سراشیبی را از بین می برد ب) کناره یک کانال در جهت خلاف مسیر یدک کش ج) حاشیه یا شانه یک جاده ، مجاور و بیرون بخش آسفالت شده ریشه کلمه: آلمانی مترادف: berme (زمین ریخت شناسی): الف( اصطلاحی معرفی شده توسط bascom (1931) برای یک باقیمانده تراس مانند یا سکو مانند یک سطح ، که دارای محوریت یا بلوغ متوسط یا انتهایی در یک چرخه فرسایشی قدیمی که از آن زمان بوسیله برش یا خاک برداری به سمت پایین جدید شده ، دچار وقفه شده است مثلاً باقی مانده غیر تشریح شده یک جریان دوباره نو گشته در کف یک دره قدیمی و یا باقی مانده یک سکوی بالا آمده فرسایشی که دستخوش فرسایش موجی در امتداد ساحل شده است Bascom این تمایل را داشته که این اصطلاح جایگزین strath شود ، با وجود اینکه berm گاهی اوقات شامل شانه دره ی یک دره جوان به همراه باقی مانده کف دره قدیمی تر می باشد (von engelin ، 1942 ، p 221) همچنین ببینید: bench سکو (زمین ریخت شناسی) Strath terrace ب) یک تاقچه سنگی افقی خشکی احاطه کننده کرانه رودخانه نیل که در زمان طغیان آب ، بوسیله آب رودخانه پوشیده می شود
فاز لایه
آگرگات تمام چینه های بستر که شامل یک نوع به خصوص شکل لایه یا ترکیبی از اشکال لایه ها می باشد یک رده کلی و عمومی برای ترتیب لایه ها است و بر طبق یک دامنه مشخص شرایط هیدرولیکی و بوسیله عمل جریان بر روی یک بستر آبرفتی که از دامنه مشخصی از رسوبات کف تشکیل شده است ، ایجاد می شود
مثلاً ripple bed phase می تواند (برای جریان های هم جهت نیمه هم سنگ/ نیمه هم وزن) بوسیله یک دامنه خاص از شرایط عمق ، سرعت ، اندازه و دانه ها ، تعریف شود
همچنین ببینید: bed form ، bed state ، فاز لایه آگرگات تمام چینه های بستر که شامل یک نوع به خصوص شکل لایه یا ترکیبی از اشکال لایه ها می باشد یک رده کلی و عمومی برای ترتیب لایه ها است و بر طبق یک دامنه مشخص شرایط هیدرولیکی و بوسیله عمل جریان بر روی یک بستر آبرفتی که از دامنه مشخصی از رسوبات کف تشکیل شده است ، ایجاد می شود مثلاً ripple bed phase می تواند (برای جریان های هم جهت نیمه هم سنگ/ نیمه هم وزن) بوسیله یک دامنه خاص از شرایط عمق ، تعریف شود همچنین ببینید: bed form
لایه ، لایه بندی ، لایه ای ، لایه دار ، لایه لایه
(نهشته کانه): الف) به رگه یا سایر اشکال نهشته های کانی می گویند ، که شیب لایه بندی در سنگ رسوبی را دنبال می کند ب) به یک نهشته جانشینی لایه ای (لایه دار شده) گویند مقایسه شود با: stratiform چینه سان/ لایه ای چینه کران/ استراتی باند (Strata-bound)
(چینه شناسی): تشکیل شده یا نهشته شده در لایه ها یا طبقه ها ، یا ساخته شده بصورت لایه ای است و یا به این شکل دیده می شود (چینه‌شناسی) خصوصاً به یک سنگ رسوبی لایه دار شده ، می‌گویند این اصطلاح همچنین برای مواد غیر رسوبی ، که نشان دهنده لایه بندی رسوبی هستند ، به کار برده می شود مانند رسوبات لایه ای توف آتشفشانی که با گدازه در گوشته ی یک استراتو ولکان بطور متناوب قرار دارند همچنین ببینید: stratified مطبق/ لایه ای/ خوب لایه بندی شده well-bedded) ) ، لایه لایه (نهشته کانه): الف) به رگه یا سایر اشکال نهشته های کانی می گویند ، که شیب لایه بندی در سنگ رسوبی را دنبال می کند ب) به یک نهشته جانشینی لایه ای (لایه دار شده) گویند مقایسه شود با: stratiform چینه سان/ لایه ای چینه کران/ استراتی باند (Strata-bound) (چینه شناسی): تشکیل شده یا نهشته شده در لایه ها یا طبقه ها
منقار ، نوک
(گیاه شناسی): یک برآمدگی/ نقطه طویل بیرون زده بخشی از گیاه ، مثلاً متعلق به یک میوه یا مادگی
(دیرینه شناسی): الف) انتهای عموماً نوک تیز صدف دوکفه ای ، که نشان دهنده رشد نوک اولیه صدف است خصوصاً بیرون زدگی بینی مانند بخش خلفی کفه یک پلسی پود ، که در امتداد یا بالای خط لولا قرار دارد و بطور کلی نشان دهنده بیرون زدگی و خمیدگی شدید قدامی می باشد ، یا شیب برجستگی لولا / مفصل / گره صدف (umbo) یک براکیوپود که در مجاورت یا عقب خط لولا و در خط میانی کفه قرار دارد مقایسه شود با: umbo
ب) دراز شدن صدف بعضی از تک کفه ای های مخصوص که حاوی کانال (مانند گاستروپودها) می باشد این اصطلاح بدین معنی توسط دیرین شناسان استفاده محدودی دارد
ج) نوک/ قله / رأس های عموماً آهکی شده از جهت دیگر آرواره های شاخی نوتیلوس و بعضی از سفالوپودهای coleid ، همچنین در فسیل سفالوپودها هم یافت می شود Fine مقایسه شود با rhyncholite
د) حاشیه اسکلتی یا rostrum به دور سقف/ کام یک avicularium در بریوزوآن های cheilostome ، نوک (گیاه شناسی): یک برآمدگی/ نقطه طویل بیرون زده بخشی از گیاه ، مثلاً متعلق به یک میوه یا مادگی (دیرینه شناسی): الف) انتهای عموماً نوک تیز صدف دوکفه ای ، یا شیب برجستگی لولا / مفصل / گره صدف (umbo) یک براکیوپود که در مجاورت یا عقب خط لولا و در خط میانی کفه قرار دارد مقایسه شود با: umbo ب) دراز شدن صدف بعضی از تک کفه ای های مخصوص که حاوی کانال (مانند گاستروپودها) می باشد این اصطلاح بدین معنی توسط دیرین شناسان استفاده محدودی دارد ج) نوک/ قله / رأس های عموماً آهکی شده از جهت دیگر آرواره های شاخی نوتیلوس و بعضی از سفالوپودهای coleid ، همچنین در فسیل سفالوپودها هم یافت می شود Fine مقایسه شود با rhyncholite د) حاشیه اسکلتی یا rostrum به دور سقف/ کام یک avicularium در بریوزوآن های cheilostome
نقاط مبنا ، نشان سکویی ، نشان ترازیابی ()
علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یک علامت مرجع با ارتفاع معین که در سنگ ، بتون ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد
نشان ارتفاع ، سطح تراز ، نشانه ارتفاعی ، نقطه با ارتفاع معین ، نقطه ثابت: الف) یک لوح فلزی نسبتاً دائمی یا هر نشان دیگری که در یک ماده ی ثابت و مقاوم طبیعی یا مصنوعی قرار گرفته است و نشان دهنده یک ارتفاع معین ، بالا یا پایین یک خط معیار استاندارد می باشد (معمولاً سطح دریا) و شامل اطلاعات شناسایی است و به عنوان مرجعی در تحقیقات توپوگرافی و مشاهدات جزر و مدی استفاده می شود مثلاً: یک دیسک مدرج شده ازجنس برنز یا آلیاژ آلومینیوم که حدود 75/3 اینچ قطر و حدود 3 اینچ طول دارد و یک دسته به آن متصل شده وممکن است به یک سنگ بستر طبیعی ، بخش سنگی یک ساختمان بزرگ و مهم ، سیمان شده باشد
مخفف: bm
همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد ، استفاده می گردد ، نشان ترازیابی () علامت مرجع جهت تعیین ارتفاعات در روی زمین:در نقشه برداری ، یا دیگر مواد بادوام کنده شده یا نصب شده باشد و در تعیین ارتفاعات مورد استفاده قرار میگیرد نشان ارتفاع ، سیمان شده باشد مخفف: bm همچنین ببینید: permanent bench mark نشان ترازیابی ثابت Temporary bench mark نشان ترازیابی موقتی ب) یک نقطه مشخص و ثابت در فضا که به عنوان مرجعی که از آن اندازه گیرهایی از هر نوع انجام گیرد

موسسه ترجمه البرز با بیش از 13 سال تجربه

به دنبال ترجمه تخصصی متن یا مقاله زمين شناسی هستید؟
موسسه البرز ادیت مقاله ISI زمين شناسی را هم انجام می دهد:
ممکن است به دنبال تولید محتوا در زمینه زمين شناسی باشید:
پارافریز مقاله ISI و رفع plagiarism
ترجمه فیلم، فایل صوتی و زیر نویس فیلم از دیگر خدمات ماست:

دیکشنری آنلاین زمین شناسی

مترجمان رشته زمین شناسی یک دیکشنری تخصصی برای این رشته ایجاد نموده اند. دیکشنری تخصصی زمین شناسی شامل اصطلاحات گرایش های چینه و فسیل شناسی، آب شناسی، رسوب شناسی، زمین شناسی زیست محیطی و سایر گرایش های این رشته می گردد.

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر


Skip Navigation Links
ثبت سفارش ترجمه